سونیاکووالفسکی
سوفیا کوروین –کروکفسکی که بعد ها به سونیاکووالفسکی مشهور شد در یک خانواده اشرافی روسیه در سال 1850 در مسکو به دنیا آمد . در سن 17 سالگی به سن پترزبورگ رفت و نزد معلمی از مدرسه نیرو دریایی به مطالعه حسابان پرداخت . چون به دلیل زن بودن از ادامه تحصیل در دانشگاه های روسیه منع شده بود با ولادیمیرکووالفسکی (که بعد ها دیرین شناس برجسته ای شد)که با او اظهار همدردی می کرد ترتیب یک ازدواج صوری را داد تا از مخالفت های والدین با تحصیل او در خارج رهایی یابد .
ازدواج در سال 1826 صورت گرفت و در بهار سال بعد این زوج به هایلدبرگ رفتند . کووالفسکی در هایلدبرگ در دروس ریاضی کونیگسبرگر و دوبوآ-رمون و دروس فیزیک کیرشهوف و هلمهولتس حضور یافت . کونیگسبرگر قبلا` پیش کارل وایرشتراوس در دانشگاه برلین درس خوانده بود و داستانهایی که مشتاقانه از استادش نقل می کرد کم کم شوق مطالعه در نزد آن استاد بزرگ را در وی بر انگیخت . وی در سال 1870 وارد برلین شد ولی دانشگاه را در عدم قبول دانشجویان دختر سرسخت دید . بنابر این مستقیما` به وایرشتراوس مراجعه کرد و او با وصول توصیه نامه ای قوی از کونیگسبرگر وی را به عنوان یک شاگرد خصوصی پذیرفت . کووالفسکی به زودی
شاگرد مورد علاقه وایرشتراوس شد ودروس دانشگاهی خود را برای وی تکرار کرد وبه مدت 4 سال در نزد استاد به تحصیل پرداخت وطی این مدت نه تنها دروس ریاضی دانشگاه را فراگرفت بلکه سه مقاله مهم نیز نوشت که یکی در زمینه نظریه معادلات دیفرانسیل با مشتقات جزئی و دیگری در زمینه انتگرال های ابلی نوع سوم و اخری در زمینه تکمیل تحقیق لاپلاس در شکل حلقه های کیران بود .
در سال 1874از طرف دانشگاه گوتینگن به وی به طور غیابی درجه دکترای فلسفه اعطا شد و به دلیل عالی بودن کیفیت مقاله ای که درباره معادلات دیفرانسیل با مشتقات جزئی عرضه کرده بود از امتحان شفاهی معاف شد . در سال 1888 در 38 سالگی به بزرگترین موفقیت دوران زندگی اش نائل شد و این زمانی بود که اکادمی فرانسه جایزه بزرگ (پری بوردن) را به خاطر مقاله (مسئله گردش یک جسم صلب حول یک نقطه ثابت )به او اعطا کرد . از بین 15 مقاله ای که برای دریافت جایزه تسلیم شده بود مقاله وی به عنوان بهترین شناخته شد این مقاله را چنان استثنایی تلقی کردند که جایزه را از 3000 به 5000 فرانک افزایش دادند . از سال 1884 تا پایان زندگی اش در سال 1891 به سمت استاد دانشگاه عالی در دانشگاه استکهلم در آمد و شعار وی این بود:
هر چه را می دانی بگو
انچه را لازم است انجام بده
هر چه پیش آید خوش آید